بخش های متنوع سایت محشر دات کام ، این سایت را به محبوبترین و پربیننده ترین سایت فارسی تبدیل نموده است؛ شما نیز سایت محشر را صفحه اصلی خود کنید تا روزانه به مطالب جالب این سایت دسترسی داشته باشید
  
نام هنرمند
شهرام ناظری
طبقه بندی الفبایی
ن
 
شرح
در نخستین برنامه هموطن سلام که پس از ماه مبارک رمضان به طور مستقیم با همکاری دفتر نمایندگی صدا وسیما در لندن پخش می شد، شوالیه آواز ایران شهرام ناظری خواننده صاحب سبک موسیقی اصیل کشورمان پاسخگوی سؤالات مجری بود که مورد استقبال مخاطبان شبکه جهانی جام جم قرلر گرفت. با هم این پرسش و پاسخ را می خوانیم.
* در مورد اعطای نشان فرهنگی فرانسه یا بالاترین نشان فرهنگی فرانسه توضیح دهید؟
من بعد از سی سال با رضایت کامل و با دعوت دوست جوانم آقای رضایی به دفتر لندن آمدم فکر می کنم با این اتفاقی که افتاده حق هموطنان عزیز است که بیشتر با چهره هنرمندان کشور خودشان آشنا شوند.
من از سال 1988 یعنی در حدود 20 سال است که با مراکز هنری فرانسه، نیویورک، لندن و کلاً اروپا ارتباط دارم و کار هنری انجام می دهم. تأتر شهر پاریش بدلیل اینکه خیلی به صدای من علاقمند شدند به من کمک کردند در فرانسه در فستیوال های مهم و مختلف مثل لویی نیون ، فستیوال x و فستیوالهای مختلف دیگر آن در تأتر شهر پاریس کنسرتهای مختلف داشته باشم و از طریق این تأتر به مراکز هنری جهان معرفی شدم. مثلاً اولین بار در سال 1988 ، 1989 به آکادمی بروکنی در نیویورک رفتم تأتر شهر پاریس این مأموریت را به من داده و من اینکار را انجام داده ام یا مثلاً در فستیوال کشور برزیل شرکت کردم یا در ژاپن، آفریقا و دیگر نقاط جهان همیشه به من لطف داشتند و از من دعوت کردند تا برای آنها اجرای برنامه کنم و در حقیقت مرا به جهان معرفی کردند.
این یک نشان ادب و هنر است که از طرف دولت فرانسه داده می شود و یک سال طول می کشد و مراحل مختلف را طی کند و یک نشان رسمی است که توسط رئیس جمهور یا معاون داده می شود و من این نشان را توسط معاون و مشاور فرهنگی رئیس جمهوری خانم تران لوا گرفتم که معاون و مشاور آقای ژاک شیراک بود.
چون این کار در زمان تصدی آقای ژاک شیراک تصویب شده بود یکسال هم تحقیقات آن طول کشیده بود، در این مدت هم تصدی این مقام تغییر کرده بود این موضوع برای من بزرگترین شانس و افتخار بود حاصل زحمات خودم بود که هیچ جا برای آن ارزشی قائل نبودند به غیر از مردم و هیچ گونه تشویقی از هیچ مرکزی هنری نشده بودم این کار جهانی را فرانسه انجام داد یک موهبت بزرگی برای من بود یک موهبت خدایی بود که بمن کمک شد و این قرعه و این محبت شامل حال من گردید و این هم افتخار را موهون زحمات مادرم می دانم که برای من زحمت و مشقت فراوانی کشیده البته تشویق هموطن های خودم چه در ایران و چه در خارج از ایران که مرا حمایت کردند جای تشکر و تقدیر دارد از تمام مردم ایران مخصوصاً اقوام کرد که در دامان آنها بزرگ شدم تشکر می کنم و سپاسگزارم از خدا هم سپاسگزارم که این موهبت را شامل حال من کرد.
آقای ناظری شما همیشه جزء اولین ها بودید بعضی از اولین ها را به نام خود ثبت کردید اولینخواننده ای که این نشان را گرفته در کنکور سال 1355 در رشته آواز نفر اول بودید و در رشته موسیقی سنتی اولین کسی بودید که بر روی شعرهای آزاد تصنیف ساختند آیا اولین های دیگری هم در آینده شاهد آن خواهیم بود یا خیر؟
خوب من از زمان کودکی این شانس را داشتم که در مکانی زندگی کنم که اطرافم مملو از شعر و موسیقی وعرفان بود و در این راه اساتید خیلی خوبی هم داشتم به طور کلی محیط اطرافم این شرایط را برای من بوجود آورد که در این زمینه پیشرفت داشته باشم و بخصوص خانواده ام که همه اهل موسیقی بودند مثلاً عموی بزرگم که در کرمانشاه درس موسیقی می دادند ایشان از شاگردان درویش خان وزیری بودند برای دل خودش می خواند و شاگرد یکی از بزرگترین و قدیمیترین خوانندگان کرمانشاه بوده مرشد هم خودش کاملاً به موسیقی آشنا بود وهم استاد ادبیاتم آقای بهزاد کرمانشاهی بودند و پسرعموی بزرگم شاگرد درویش خان وزیری بودند اکثراً اقوام پدر من عاشق و علاقمند به موسیقی و شعر و خوانندگی بودند و از میان آنها من بخاطر لطف خداوندی هنرم به بیرون آمد آن هم به خاطر آن نیرویی بود که ما را به اینجا رساند من یک ذهنیت خاصی نسبت به موسیقی داشتم اهل مطالعه بودم و همواره در زندگی برایم چراهای زیادی وجود داشت و سوال می کردم حتی قبل از پیروزی انقلاب یک جرگه ای وجود داشت وقتی بعد از درس دانشگاه من به اتفاق دوستان در مثلاً کافه ای جمع می شدیم وقتی همه صحبتمی کردند می دیدم طرز تفکر من با آنها فرق می کند آنها طرز تفکراتشان یک چیز بود اما من نظرم چیز دیگری بود و معتقد به اندیشه ای غیر آن بودم آنها معتقد بودند الگوهایی که اساتید می گویند ما هم آنها را باید ادامه دهیم اما من معتقد بودم این الگوها وسائلی را در اختیار ما قرار می دهند تا راه های دیگر را باز کنیم و چیزهای جدیدتری را ابداع کنیم من به دنبال بخشی از الحان حماسی آواز ایرانی بودم که بدلیل تاریخی از بین رفته بود من می خواستم بدانم چرا این الحان حماسی ایران از بین رفته است بخاطر همین تحقیقاتی در زمینه موسیقی مقامی و موسیقی های خودمان انجام دادم و به خیلی سرنخها دست پیدا کردم با خود می اندیشدم چرا در این یکصد و پنجاه سال گذشته هر چه منابع را ورق می زنم شعری از مولوی و فردوسی نیست در موسیقی سنتی ما، 90 درصد غزلهای عاشقانه سعدی و درصدی هم از اشعار حافظ است. در این کند و کاو متوجه شدم شعر مولوی بیشتر از اشعار دیگر مرا ارضاء می کند به همین خاطر اساتید هم تشویق نمی کردند چون عادت کرده بودند به این سیستم که از غزل یک دست و صاف مانند غزل های سعدی استفاده شود.
حتی اولین بار هم که خدمت استاد بنان رسیدم از طریق یکی از دوستانم و ایشان خیلی از من تعریف کردند که شاعر هستم شعر و ردیف می دانم نوازنده سه تار هستم در آنجا اشعار مولوی را خواندم بیشتر اساتید نظرشان این بود که از اشعار سعدی استفاده کنم شاید یکی از دلایل آن ها این بود که خوانندگی شعر مولوی تبحر خاصی را می طلبید. از دلایل دیگر این بود که چون موسیقی و شعر ما در دوره قاجار مختص عوامل اندرونی و مختص شاهزاده ها بود آنها شعرهای پر از دست انداز و گیر مولوی و فردوسی بدردشان نمی خورد آنها بدنبال اشعار عاشقانه ای بودند که با آن حال کنند.
وقتی خدمت آقای بنان رسیدیم و من آن شعر را خواندم در سن نوجوانی شعر زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد که هر تخته فرو ریزد زگردشهای گوناگون نهنگی هم سر خورد آن آب دریا را وقتی استاد این اشعار را از زبان من شیند به من گفتند این چه اشعاری است که انتخاب کرده اید؟ فکر می کنم حق با ایشان بود چون در ادامه گفتند این واژه های خشن باعث می شود صدای خواننده خراب شود شعرهای تر و تمیزتر زیباتر واژه ها تخته، خون و نهنگ این ها صدای خواننده را خراب می کند (البته حق با ایشان بود) اگر واژه های بد انتخاب کنیم تاثیر می گذارد روی صدای خواننده اما چون صدای من و لحنی که انتخاب کرده بودم جنبه سورئالیسم داشت هر چه واژه ها خشن باشد به صدای من می خورد و منطبق با صدای من است و دیگر بخاطر لحن حماسی آن بود که من آنرا انتخاب کردم این بود که توانست با نسل خودم ارتباط بیشتری برقرار کند البته همه هنرمندان در این زمینه نقش داشتند من هم در آن برهه از زمان توانستم یک طیف عظیم از نسل جوان چه در ایران و چه در خارج از ایران را به سمت موسیقی سنتی بکشانم.
آقای ناظری وقتی برای شعر نو آواز گذاشتید عکس العمل ها چگونه بود چرا روی به این شعر نو داشتید آیا می خواستید این را تجربه کنید یا اینکه می خواستید چیزی را بشکنید؟
من یک ذهنیتی داشتم و می خواستم با این نسل ارتباط برقرار کنم، می خواستم آن آواز رسمی و یکنواخت را بشکنم چون با مردم روبرو بودم می خواستم راحت تر حرکت کنم همین حالت در موقع اجراء نیز وجود دارد. شما خیلی وقت ها مرا ایستاده دیده اید که در حال اجراء هستم خیلی ها معتقد هستند در اجراء موسیقی سنتی باید نشست. من می گویم در اجراء موسیقی سنتی نشستن یا خوابیدن ملاک نیست اصلاً به این چیزها نیست من یک حرکت یک حماسه در اجراء و خواندنم هست آن هم بخاطر فرهنگ کرد بودنم می باشد این طرز تفکر من است و اینگونه احساس کردم راحت تر هستم منمی دانستم قطعه قطعه، تخته تخته موج و خون و نهنگ روی صدا مخصوصاً برای کسی که هنوز آن پختگی را پیدا نکرده تأثیر می گذارد اما صدا و لحن من خاص بود و می دانستم می توانم از عهده آن برآیم بخاطر همین در این فضا حرکت کردم و همین باعث شد از خوانندگان دیگر فاصله بگیرم و حس می کردم همه خوانندگان زیر یک چتر در آن طرف رودخانه و من تنها در این طرف رودخانه هستم.
آقای ناظری اشاره داشتید به شعر مولوی ، شعر مولوی ویژگیهای خاصی دارد روح عرفان در آن هست و وجه دیگر آن آهنگین بودن آن است شما چه تلفیقی از شعر مولوی در موسیقی سنتی پیدا کردید که به شعر مولوی روی آوردید حس شما از این تلفیق چیست؟
من در کارهایم هیچ وقت سنت شکنی نکردم من در همة کارهایم مبنای هنری را در نظر داشته ام اصول سر جای آن هست و بافت آن تغییر نکرده است.
اگر ما بخواهیم چیزی را بشکنیم قطعاً ارزش هنری ندارد آن اثر سه یا شش ماه بیشتر دوام نمی آورد موسیقی شعر و اجراء یک چارچوبی دارد که همیشه حفظ شده وقتی انسان مانند یک شاهین و یک باز از بالا به موضوع نگاه کند کاملاً به هر چیز مسلط خواهد بود
برچسب عنوان2
مقدار عنوان2
 
برچسب شرح2
مقدار شرح2
HyperLink